دلنوشته ی دردناک اسدالله یکتا/راست میگویید ما روی سر شما جا داریم اما به عزت شرف لا الله الا لله…

دلنوشته : چشمم به بنر درگذشت یکی از همکارانم در سطح شهر به همت مسئولین بود به این که چقدر بعد رفتن مهم میشویم فکر میکردم در راه پزشک بودم چون شنوایی گوش هایم خیلی پایین آمده است ؛ به توکل به بیمه تکمیلی ام به سمت پزشک معالجی حوالی تخت طاووس حرکت کردم دکتر گفت سمعک تنها پناه دوباره شنیدن صداها برایت است ، گفتم من چند سالی در پیتزا فروشی علائدین کار کردم و روی آن بیمه اصلی بیمه تکمیلی هم شدم برایم سفارش بدهید با بیمه ام میتوانم تهیه کنم با شنیدن هزینه سی و چند ملیون تومانی سمعک و دلخوش به پوشش سی میلیونی بیمه ام درخواست سفارش دادم تا جایی که متوجه شدم پوشش آن سه ملیون تومان است همین روز ها رو در جراحی نیمه کاره چشم هایم داشتم همین مشکل را در تمام درمان هایم داشتم ما این چشم و گوش و دست و بدن را در راه کارمان از دست دادیم کاری که حتی بازنشستگی من را بعد شصت سال زحمت گردن نگرفت راست میگویید ما روی سر شما جا داریم اما به عزت شرف لا الله الا لله… پاییز ۱۴۰۲

نمایش کامل خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا